English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (5878 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shell-shocked U موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cataleptic U مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
flexuose U موجی
wavelike U موجی
sinuous U موجی
flexuous U موجی
flexural U موجی
sinuate U موجی
undulatory U موجی
flecky U موجی
given U مبتلا
stricken U مبتلا
sinuous flow U جریان موجی
thread U موجی کردن
sinuosity U حرکت موجی
cyma reversa U موجی جمع
radiant energy U نیروی موجی
impedance level U مقاومت موجی
corrugate U موجی شدن
cyma U گچ بری موجی
threads U موجی کردن
cyma recta U موجی افتاده
waviness U حالت موجی
wave motion U حرکت موجی
cima U گچ بری موجی
doucine U گچ بری موجی
wave mecanics U مکانیک موجی
wave function U تابع موجی
gorge U [گچ بری موجی]
undulatory current U جریان موجی
cyma U گچ بری موجی
bronchitic U مبتلا به برنشیت
amnesiac U مبتلا به فراموشی
unhinged U مبتلا بهبیماریذهنیوروحی
tuberculate U مبتلا بمرض سل
varicose U مبتلا به واریس
hemophilic U مبتلا به هموفیلی
glandered U مبتلا به مشمشه
allergic U مبتلا به آلرژی
colicky U مبتلا بهقولنج
meningitic U مبتلا به مننژیت
rheumaticky U مبتلا بهرماتیسم
amnesic U مبتلا به فراموشی
afflicts U مبتلا کردن
mangy U مبتلا به گری
leper U مبتلا به جذام
mangy U مبتلا به جرب
gangrenous U مبتلا به قانقاریا
infect U مبتلا و دچارکردن
mangey U مبتلا به گری
lepers U مبتلا به جذام
afflicting U مبتلا کردن
afflict U مبتلا کردن
infects U مبتلا و دچارکردن
infecting U مبتلا و دچارکردن
mangey U مبتلا به جرب
constipated U مبتلا بهیبوست
giddy U مبتلا به دوار سر
steady state wave motion U حرکت موجی پایا
plunger U موجی که ناگهان می شکند
half wave rectifier U یکسوکننده نیم موجی
plungers U موجی که ناگهان می شکند
full wave rectifier U یکسوکننده تمام موجی
cymatium U گچ بری موجی شکل
sinuate U دارای حاشیه موجی
sinuous U دارای شیارهای موجی
repand U دارای حاشیه موجی
undulation U حرکت موجی زیروبم
crisfate U دارای حاشیه موجی
schrodinger wave mechanics U مکانیک موجی شرودینگر
ripple sort U مرتب کردن موجی
vermiculate U دارای خطوط موجی
liverish U مبتلا به مرض جگر
pleuritic U مبتلا به ذات الجنب
stenosed U مبتلا به تنگی نفس
greensick U مبتلا به یرقان ابیض
leukotic U مبتلا به مرض لوسمی
rheumatic U ادم مبتلا بدردمفاصل
arthritic U مبتلا به اماس مفصل
schizophrenics U مبتلا بجنون جوانی
septicaemic U مبتلا بگند خونی
plaguer U مبتلا به طاعون کننده
greensick U مبتلا به یرقان سفید
spastics U مبتلا به فلج تشنجی
schizophrenic U مبتلا بجنون جوانی
spastic U مبتلا به فلج تشنجی
psychopath U مبتلا بامراض روانی
psychopaths U مبتلا بامراض روانی
gapy U مبتلا به دهن دره
anorexic U مبتلا به بی اشتهایی عصبی
bleeder U مبتلا به خون روش
bleeders U مبتلا به خون روش
shouldered U سمت موجی که هنوز نشکسته
shoulder U سمت موجی که هنوز نشکسته
shoulders U سمت موجی که هنوز نشکسته
spiller U موجی که اهسته ویکنواخت می شکند
wave U موجی بودن موج زدن
shouldering U سمت موجی که هنوز نشکسته
undulaory U موجی نوسانی موج نما
waving U موجی بودن موج زدن
corrugated iron U اهن موجی یاچین دار
waves U موجی بودن موج زدن
ripple U بطور موجی حرکت کردن
waved U موجی بودن موج زدن
rippled U بطور موجی حرکت کردن
ripples U بطور موجی حرکت کردن
rippling U بطور موجی حرکت کردن
poliomyelitic U مبتلا به بیماری فلج کودکان
cachectic U مبتلا بسوء هاضمه وضعف
blue baby U طفلی مبتلا به یرقان ازرق
A wave of anger swept over the entire world . U موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
cosmic microwave radiation background U زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
radiant flux U درجه نشر و تراوش نیروی موجی
creese U یکجور خنجر که تیغه ان موجی است
schizo U شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
greensick U مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
diabetic U مبتلا یا وابسته بمرض قند دولابی
hyperope U مبتلا به مرض دوربینی شخص دوربین
carsick U مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
psychoneurotic U مریض مبتلا به ناراحتی عصبی وروانی
diabetics U مبتلا یا وابسته بمرض قند دولابی
surges U برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surged U برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surge U برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
acidosis U فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
schizoid U مبتلا به اختلال روانی وجنون گوشه گیری
seasick U مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
kymograph U دستگاه ثبت نوسانات یا حرکات موجی مانند نبض
agoraphobic U شخصی که مبتلا به بیماری ترس از جاهای شلوغ است
airsick U مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
strigil U برس یاماهوت پاکن مخصوص بدن یکرشته تزئینات موجی ساختمان
pitches U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
electromagnetic wave U موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
actinoelectric U اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
bow wave U موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
stream takeoff U حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
damped wave U موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
huygen's principle U قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
spastical U تشنجی مبتلا به فلج تشنجی
sinuous weft U نخ پود زیر [این نخ چون معمولا نازکتر است در موقع پودگذاری بین تارها، حالت موجی یا سینوسی به خود می گیرد لذا به این اسم نیز نامیده می شود.]
Recent search history Forum search
1wave motion occurs in the elastic half-space and also radiation damping takes place
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com